When life gives you a hundred reasons to cry, show life that you have a thousand reasons to smile..

Live with no excuses and love with no regrets...

It breaks my heart

دیروز،

        یک حسرت است.

فردا،

        یک ابهام است.

امروز،

        یک هدیه است...

       


میگه "چه خبر از نتایج apply ها؟" برای بار هزارم می گم: "تازه دارم apply می کنم. خیلی مونده تا نتایج بیاد". بین شوخی و جدی می گه:"با مارتین صحبت کن، بگو می مونی! ایشاللا rejection ها هم کم کم میان!" می گم: "نباید اینو بگی!برام مهمه ادمیشن بگیرم!" میگه: "من که رو به قبله و پشت به قبله و خلاصه همه جوری دعا می کنم همه جا ریجکت شی!" می گم: "تو که به خدا اعتقاد نداری!" میگه: "آره! ولی می تونم رو به قبله وایشم یه چیزی رو بخوام که!" می گم: "خدات هم می شناسم!" میگه:"خدای من یه *** ه که عمرا تو نمی تونی بشناسی اش!" می گم: "خدا مهم نیست! تو نباید از ته دلت اینو بخوای واسم!" شعر بالایی رو واسم می خونه! بغضمو می خورم! از هوا می پرسم....


از خودم بدم میاد....

بابا تو دیگه کی هستی...

وقتی راهی که رفته ای رو نمی تونی برگردی، باید اونقدر جلو بری که از اون طرفش در بیای...


پی نوشت: قدرت فکر... که می تونه چیزهایی رو ببینه که حتی وجود بالقوه ندارند.... قدرت فکر... که می تونه چیزهایی رو که جلوی چشمته و با اشاره ای می تونی لمسشون کنی انکار کنه....

قدرت فکر،،،، قدرتی که خودش نمی تونه خودشو کنترل کنه! خودش زورش به خودش نمی رسه! 

این فقط منم که لای چرخ دنده ها خرد می شم...



بدن آدمیزاد هم فشار و استرس رو تا یه حدی می تونه تحمل کنه! از اون حد که بیشتر شد، هر جوابی که بده طبیعیه...


سخت ترین لحظات بی تو بودن....

من باز لباس جذاب پوشیدم و یاد بدهکاری هام افتادم! بعد می پرسن چرا این قدر گیر داده ام به شلوار جین و بلوز ساده...

 



آینه ای باید...

مرا... و تو را...

The ridiculous point of view...


عاشقتم! به شرط اینکه قول بدی من نفر اولی باشم که ترکت می کنم (قبل از اینکه تو منو ترک کنی)...

کمی علم...

گاهی متقاعد می شوم که ژنٍ لیاقتٍ دوست داشته شدن نداشتن، بخش تفکیک ناپذیر کروموروم Y توی این موجودات چهل و شش کروموزومیه...


قلبت را که لا به لای پاکت ها و اشک ها و سیب زمینی ها و زلم زیمبوهای کریسمس گم کنی، مزه ی فاحشگی هم روی لبت تلخ نخواهد بود...