صبا :* :X


خدا لعنتت کنه دختر! 


دقیقتر بخوام توضیح بدم، تف تو روحت!! 




PS: کاش شجاع بودن اینقدر سخت نبود.. کاش اینطوری تو صورتم نمی کوبوندی اش... 

میدونم! مینایی که تو سالهاست می شناسی، فحش میده، اما پای داستانها هم تا آخرش می شینه... پات می شینم رفیق قدیمی!


سر خم می سلامت، بشکست اگر سبویی


There is a prayer intended to give strength to people faced with circumstances they don't want to accept. The power of the prayer comes from its insight into human nature. "We ask God to grant us the serenity to accept the things we cannot change..." Because so many of us rage against the hand that life has dealt us." ... the courage to change the things we can... " Because so many of us are cowardly and afraid to stand up for what is right. "... and the wisdom to know the difference". Because so many of us give into despair when faced with an impossible choice. The good news for those who utter these words is that God will hear you and answer your prayer. The bad news is that sometimes the answer is ..... "NO".



به انتظار فصل تو، تمام فصل ها گذشت...


یعنی تو این خر تو خر زندگی ام که کاروان شتر با بارش گم میشه، نیاز جسمی (یعنی literally جسمی) پیدا کرده ام manifold یاد بگیرم... 


دو تا کتاب آنالیز، دو تا کتاب inference و چاپ جدبد انجیل (آقامون به C-K میگه انجیل) و کلی چیز دیگه به کنار... می خوام با این رفیق تازه مون تیریپ بذارم... باهاش شروع به کار که کنم احتمالا no return point رو رد می کنم... می دونم تصمیم بزرگیه و اگه بخوام تا آخرش برم، می دونم که سالها دهنم خیلی خیلی خیلی سرویس می شه... اما مطمئنم که آدم خوشحالتری خواهم بود... 


گفته بودم دلم می خواد دوباره هوس داشته باشم... این چیزها همه ام رو سرشار از هوس می کنه... 




یادم رفته بود جای دست مردها روی کمر آدم چه مزه ای داره... یه جور گسی خاصیه...


big decisions... ;-)


خدایا! شیر موز صبحگاهی ام را از من بگیر، استخر شنایم را نه!


too busy gazing at the stars


عاشق می شم... هر روز، هر لحظه عاشق می شم...

عاشق لاک ناخن هام می شم که اونقدر براقه که نور خورشید رو می کوبونه تو چشمم.. عاشق بوی هوا می شم وقتی قراره بارون بزنه.. عاشق بدنم می شم که نصفه شبها دیوانه میشه و ساعتها می رقصه.. عاشق قلبم میشم که توی جیم دیوانه میشه و درد می گیره و دیوانه وار میزنه وقتی دارم از خستگی می میرم.. عاشق تک تک عضلاتم می شم وقتی بعد کلی شنا کردن احساسشون می کنم و یکی یکیشون ملتهب می شن... عاشق آب می شم وقتی توش غوطه ور می شم... عاشق آفتاب روی پوستم می شم وقتی هر روز با دامن کوتاه و تاپ تا میدون هاروارد قدم می زنم.. عاشق گرمای خورشید می شم که انگار همه آدمها رو داره می بوسه... عاشق تک تک سلولهای مغزم می شم وقتی بعد از چند ساعت درس خوندن از کنترلم خارج می شن و دیوانه وار تا عمق همه چیز می رن و برمی گردن و من ناتوان می شم از دنبال کردن آگاهانه فکر هام.. اوه! عاشق قطرات شکلات روی زبونم می شم.. مست می شم از شکلات.... عاشق گلهای سرخی که روی میز گذاشته ام می شم... عاشق تمام رهگذرهایی میشم که لبخند می زنن.. عاشق اون پسری می شم که توی مترو بهم گفت که چشمهای قشنگی دارم و من بهش اطلاع دارم که لبخند جذابی داره و احتمالا دوباره هرگز نخواهم دیدش... عاشق اون دوستام می شم که وقتی وارد مهمونی میشم از دور یه نگاه می اندازن که رو به راه باشم و اگه خوب به نظر بیام که از دور لبخند می زنن، اما اگه نباشم فحشه که نثارم می کنن... عاشق موسیقی می شم که مثل ودکا از روی زبون جذب می شه و به لحظه ای، میشه قسمتی از وجودم... عاشق موهام میشم که باد آشفته و دیوانه شون میکندشون... عاشق تمام کسانی می شم که باهاشون ساعتها قدم می زنم و گوش می دن و حرف می زنن و بعد لبخند دیگه ازم دور نمیشه.. 


هر روز عاشق می شم... هر لحظه... 


بی تو... بی فردا... بی دیروز... هر لحظه عاشق می شوم....



As of tonight


صد بار اگر توبه شکستی باز آی...




که با این درد اگر در بند درمانند، در مانند


Gollum-ism II


The act of wanting something so badly to finally fall into Sammath Naur in Mount Doom, crying out "Precciiiooouuussss"...

Gollum-ism


گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو

من به جان آمدم، اینک تو چرا می نایی...