فردا آسمان از آن من است...

از در اصلی دانشکده فنی که وارد میشی، یه راه پله عریض جلوته(همون پله هایی که اون سه تا شهید معروف فنی روش شهید شدن. ) بالای اون پله ها یه ساعت بود که از اون سالن اصلی خیلی خوب دید داشت. می دونی چند دفعه به اون ساعت نگاه کرده ام؟ اون سالن اصلی هم کلی جای جذابی بود برام. همیشه میگفتم جای فوق العاده ای واسه سن رقص می شه. خیلی قشنگ میشد اگه توش یه مهمونی بزرگ می دادن و ...




خواستم بگم واسه این بالا پایین شدن های این اواخرم به یه نتیجه کلی و احتمالا معقول رسیده ام. می دونی؟ همون داستان فضیلت های ناچیزه! آینده نگری، احتیاط، محافظه کاری، حساب کتاب داشتن واقع نگری و اینها همش چیزهای خوبی هستن. ولی... نباید یادت بره که اینها فضیلت های نا چیز هستن. فضیلت های واقعی چیزهایی هستند از جنس بخشش، خیر خواهی، صداقت، فداکاری، عشق به زندگی، عشق به هم نوع، کنجکاوی، بلند پروازی، سخاوت، شهامت،  توانایی دوست داشتن بی حد، صراحت، دانستن،... بودن.... 

توی هر تصمیم گیری، اولین شرط عقلانیت و ملزومه اشتباه نکردن اینه که بپذیری و هر لحظه آگاه باشی که "معجزه ای در کار نخواهد بود"...

اما اولین شرط بودن و ... واقعی بودن و... "تو" بودن قبل از هر تصمیم گیری و هر اتفاقی اینه که ایمان داشته باشی..

 

می خوام بگم: 

Just Keep the Faith



every time we kiss, I reach for sky...

" -میگه تا کی می خوای لحظات خوب زندگی ات رو تنها بگذرونی ؟ به خاطر چی اصرار می کنی و نمی ذاری بهترین سالهای زندگی ات شادتر باشند؟ به خاطر عشق؟

-به خاطر نبودن عشق!

-آدم عاشق نمی شه که زندگی کنه با عشقش! هیچ وقت نباید لحظاتت و زندگی تو با کسی که عاشقش هستی تقسیم کنی. آدم باید عاشق بشه که فقط شده باشه. برای زندگی کردن باید دوست داشت! همین و بس.... "



مدتها بود احساس دوست داشته شدن ساده رو نداشته ام! احساس تحسین شدن به خاطر خوبیهام و تشویق برای کم کردن بدی هام... شادی به همین سادگی توی دستانت میشینه...



Dance me to the end of love....


OMG!!


به طرز مسخره ای تازگیها هر لحظه که احساس می کنم به یه تصمیم اولیه رسیده ام، یه اتفاقی می افته و دوباره باید بشینم به فکر کردن! به شدت نیاز دارم برای ۴۸ ساعت فقط یک طرف این سکه رو نگاه کنم! مسخره است که روزی یه بار بایاس ام عوض میشه! روزی یه بار خیلی محکم به خودم می گم: "همینه! اصلا لعنت به همه چی!". که این همه چی بسته به اینکه کدوم طرف باشم به چیزهای مختلفی اشاره می کنه. بعد چند ساعت دوباره یکی رو می بینم، یه چیزی می خونم، یه حرفی می شنوم که می رم تو فکر....


خسته ام... لعنت به همه چی...


پی نوشت: ...


پی نوشت ۲: خواستم برای تمرکز و دور کردن فکر و خیال ۵ دقیقه قبل از خواب کتاب بخونم! رفتم سراغ یه کتاب از گینزبورگ که تا حالا نخونده ام (به نظر ایده خوبی می اومد! گینزبورگ همیشه نفس گیر بوده!) صفحه دوم اینو نوشته بود:

".... به آمریکا می آیم. مثل کسی که تصمیم گرفته است خودش را به آب پرت کتد و از آن سو مرده، زنده و یا آدمی متفاوت بیرون بیاید. می دانم که این حرفها تو را می شوراند، اما من این چنین احساس می کنم و می خواهم که تو هم این را بدانی...."





جواب خدا رو چی می دی؟

-The "done" is done! All you have to do is to accept it, forget it and start dreaming about another tomorrow...

-But what happens when I look at my hands?

-Just close your eyes!

-What if it happens again?

-Don't give it a sh**.

-What if I dream of it?

-Ignore the nightmare!

-What should I do when I don't know where to go, what to do?

-Toss a coin!

-What if I need something?

-Grab the first available hand!

-What if I'm lost?

-Lost? In the middle of nowhere? kiddin'?

-...

-...



day dreaming...

روز خیلی جذابی رو شروع کرده ام! ساعت ۶:۳۰ پاشدم. تا ۷:۱۵ دراز کشیدم و تنبلی کردم (از مزایای خیلی زود بیدار شدن و البته هوای سرد که مانع بلند شدن میشه!) تا ۸:۳۰ دوش گرفتم، خونه رو جمع کردم، ظرف شستم، مدل جدید واسه موهام اختراع کردم (جذابه!) صبحونه خوردم، اینهاا.. اتوبوس رو که گرفتم جو گرفت که یه مسیری رو پیاده برم که هم هوا بخورم (۱۳ درجه سانتی گراد) هم قدم بزنم، هم میان بر باشه! سر راه star bucks بود و من طبق معمول دین و دلم از دست برفت و رفتم قهوه گرفتم. اینجا از نقش حیاتی star bucks  تو زندگی ام نگفته ام! خلاصه که با اختلاف زیادی، مهم ترین عامل شادی تو زندگی ام محسوب میشه!!

مترو رو میلی متری از دست دادم و با روحیه نشستم GRE  خوندم تا متروی بعدی بیاد و کهذا تو راه!

الان اومدم mail مو چک می گنم و این برنامه امروزمه:

ساعت ۱۰-۱۱ کلاس حل تمرین دارم! با کارین! خدایا! هرچه زودتر کارین رو از ما بگیر لطفا!

ساعت ۱۲-۱۳ یه talk هست! یه آقایی از ilinois داره میاد! audio کاره ولی می خوام برم باهاش حرف بزنم که آقامون بشه!باید برم ازش وقت بگیرم واسه بعد از ظهر(!!!!!! بقیه برنامه رو ببینی می فهمی این حرفم چه خنده داره!)

ساعت ۱۳:۳۰ با پاسکال قرار دارم! می خواستم قبلش نتایجمو یه بار دیگه مرور کنم و بهتر کنم ولی وقت نمی شه!!!!

ساعت ۱۴ باید یه بنده خدایی رو از خواب بیدار کنم (!!! کی گفته تا اون موقع meeting من تموم میشه؟)

ساعت ۱۴:۳۰ واسه یه حل تمرین دیگه جلسه داریم!

ساعت ۱۵ تا ۱۷ اون کلاس حل تمرینه!

ساعت ۱۶ تا ۱۸ کلاس تافل دارم!!! (درست متوجه شدی من همزمان در دو جا حضور خواهم داشت!!!)

ساعت ۱۸-۱۹ هم با رئیسم جلسه دارم! که هنوز کارهاشو نکرده ام! کدی که باید واسش بزنم خیلی بد دسته! run کردنش هم یه عمر طول می کشه! تازه باید نتایجش رو ببینم و اگه درست بود، ببرم نشونش بدم وگرنه که طلاقم میده!!!!


این وسط باید برم red desk که کارت دانشجویی ام شکسته، بگم دوباره صادر کنن!

می خواستم ناهار هم با یکی قرار بذارم!


دیر شد! کارین منو می کشه!!


پی نوشت: ساعت ۱۹:۳۰ داشتم می رفتم خونه و فکر می کردم که خونه چقدر کار می کنم و چقدر می خوابم و اینها که کاشف به عمل اومد سورپرایز پارتی واسه تولد یکی از بچه هاست که البته در مراسم شام و پس از شام شرکت کردم... خلاصه که کلی جذابه...



low low low

"Don't give up! just be you! Cause life's too short to be anybody else..."


 توی لایه اول چشم یه شبکه نورون هست که بهش می گن retina. اینها شدت روشنایی رو تشخیص می دن. توی spatial domain هم کار می نن. لایه بعدی اسمش cortex ه. وقتی یه چیزی می بینی تعداد نورون های فعال شده تو retina خیلی بیشتر از cortex هستش. کلا توی یه domain دیگه داره اطلاعات رو انتقال میده. خلاصه که به شدت قضیه sparse ه. حالا یه عده اومدن از این ایده استفاده کردن که روش جدید واسه پیدا کردن توصیف اسپارس گفته اند. اصل روش ترشلدینگه ولی یه جورایی iterative ه. تو روشهای باز\شتی معمولی میان تصویر سیگنال رو روی اتم های مختلف دیکشنری پیدا می کنن و ترشلد می کنند یا greedy یه سری رو انتخاب می کنند، اینجا تو هر مرحله همون ترشلدینگ استفاده می شه ولی سیگنال internal state که قراره ترشلد شده با یه وزتی از اتم های نزدیکش تاثیر می پذیره. خلاصه این میشه که اتم های قوی تر، جلوی پیشرفت اتم های شبیه خودشون رو می گیرن و قوی می مونن. 


حالا recovery condition رو در حالت کلی می خوایم و توی حالت مولتی چنل! 

نکات جذاب اینه که این روش یه توصیف مینیمیزیشن خیلی جذاب داره به اضافه اینکه اون تابعی که طبقش ترشلد می کنیم کلی مهمه!!


کلا بساط عیاشی به راهه! :-)


جدیدا بیشترین ماده مصرفی ام تو خونه شیر و ماسته. داشتم فکر می کردم آیا اشکالی تو این عادت جدید وجود داره یا نه. سوال واسم مطرح شد که آیا ممکنه یه بچه گاو (گوساله) به خاطر این رفتار من از غذا محروم شه؟؟



یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد...


"- نمی تونی بی خیال شی! اگه می تونستی، می کندی! واسه همینه که بهانه میاری این مصلحته!

نفر بعدی که بیاد تو زندگی ات همش باید با یه خاطره مقایسه شه! همیشه باید سعی کنه بهتر باشه!

- خب این مشکل اونه!

- همینو نمی فهمی دیگه! این مشکل توئه!"


موقع گوش کردن این دیالوگ تمام تلاشمو کردم، ولی حتا نتونستم یک سانتی متر سرمو بالا بیارم!


میدونه! ولی نمی فهمه...




دلم گرفته. دوست دارم..

Ode to simplicity

می شینم پای آهنگ همیشگی با تکرار بی نهایتش. از خیسی لباسم متوجه می شم دارم که دارم گریه می کنم. نگران می شم. 

این اشکها کدام آتش را خاموش می کنند؟؟



marvel


"Love at first sight is easy to understand; it's when two people have been looking at each other for a lifetime that it becomes a miracle." 


به مناسبت اتفاق امروز.... 

;-)



پی نوشت لازم (بعد از دو بار **** شانسی تو یه روز): من هم مثل همه از پسر های خوش تیپ خوشم میاد. ولی از پسر های خوش تیپی که خیلی خبر دارن خوش تیپن حالم به هم می خوره. (پسر های معمولی که فکر می کنن خوش تیپن، فقظ کسل کننده ان!)



Rapture


And I dream... I dream of something wild... It tastes so bitter... It smells so sweet...



Don't you know the stove is gettin' colder..


دل اگه می گه صبورم خود فریبی می کنه...



چی کارش داری؟ بذار اون هم کارشو بکنه!