security! جمع کن کلیه کاسه و کوزه ها رو.....

 

در دوران قدیم تر ها، پادشاه ها و حکام، وقتی می خواستند به جنگ مهمی بروند، به عوامل خود سفارش می کردند در صورت شکست (خدای نکرده!) زن ها و دختر هاشون رو بکشند که به دست دشمن نیفتند.نه واسه اینکه عاشق چشم مشکی و ابرو های به هم ییوسته زنهاشون بودند.احساس مالکیت می گفت اگه به من نمی رسه، به کس دیگه هم نباید برسه....

مثل حالا که نبوده! مردم خسیس بودند!

در مورد زن و بچه نمی دونم! ولی چندی پیش، بد جوری یه همچین طرز فکری داشتم. ٪۱۰۰ destructive  فکر می کردم.

بزن بشکن! نابود کن! اگه قراره هر کس و نا کسی که رد می شه، محض خنده و تنوع یه تف روی غرورت بندازه و ارزشها و تفکراتت رو لگد کنه، نابودشون کن! بفرستشون جایی که دست خودت هم بهشون نرسه! اگه هنوز اصرار داری که محض اثبات آدم بودنت،(خودمون! چه شوخی بامزه ای!) تو این firewall به قول خودت خفنت سوراخ بذاری، که یعنی هنوز واسه آدما layering تعریف می کنی،که هنوز بعضی دیگران ها، دیگران تر از بقیه دیگران هستند**، یه لطفی کن! firewallو  باقی کاسه کوزه هات رو جمع کن بذار پای تاقچه! اون چیزی هم که قرار بود secure بمونه بفرست اونجا که عرب نی انداخت!

گذشته از این حرفا! جدا گند زدم به همه چیز! چند روز تمام، تلاش کردم ببینم چی آسیب پذیره! کوچکترین قسمتی از تفکرات، احساسات و از همه سخت تر غرورم که کوچکترین سوراخ امنیتی داشت رو زدم داغون کردم! چنان شروع کردم به خراب کردن که هیچ وقت یادم نره! فقط زیر سوال بردن و محکوم کردن نبود! بد ترین اتفاقاتی که می تونست برام بیفته رو خیلی طبیعی simulate  کردم! کی بهتر از خود آدم نقطه ضعفهاش رو می دونه؟؟ وای به وقتی که بخواد به تمام نقطه ضعفها گیر بده!!! خیلی چیزها رو داغون کردم. و نمی دونم کی انرژی خواهم داشت که این ویرانه رو دوباره بسازم! فعلا که هنوز نقاهت رو می گذرونم!

شاید کل این گرد گیری خفن و این همه آشوب کردن و destruction فقط یه نتیجه داشته باشه! اگه آدم باشم و حالیم باشه، الان باید با درک بیشتری "به جهنم!" رو تلفظ کنم. دوستی از اصطلاح مناسبتری صحبت می کرد! بهش نگفتم که قبلا تلاش کرده بودم و نتونستم معادلی براش پیدا کنم که از نظر technical بتونم ازش استفاده کنم. خداییش این محدودیت های technical هم گاهی بد ضد حال می زنند!

 

------------------------------

* یه شرکت تو مایه های IT و اینا،  تو دیار کفر با یه شرکت دیگه قرارداد داشت که Network Security و اینا رو handle کنه! وقتی استخدام شده به صاحب کارش می گه خوب! من کارم تموم شد! یکی از روسای شرکت صاحب کار می آد می گه حالا همه چیز رو روشن کنید و به حالت عادی ببرید! بعد برق اصلی شرکت رو قطع می کنه که ببینه چیزی مشکل پیدا می کنه یا نه!(مثلا serverگند می خوره یا نه!) البته کلی احتمالا ضرر خورد(چند تا کامپیوتر سوختند؟؟) ولی خوب! دیگه ته security test خفن بود دیگه!

این چیزا رو واسه بچه نباید تعریف کنند! ایده می گیره!

**George Orwell! مزرعه حیوانات! همه مساوی هستند. ولی برخی مساوی تر از بقیه هستند....

 

یه چیز دیگه! یه قانون هست که می گه وقتی به نوشتن تو اینجا احتیاج دارم،یا نوشتن کمکم می کنه، عمرا اجازه اش رو ندارم! محض اطلاع!