تداعی

 

هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود

هر که درد تو کشد در پی درمان نرود

 

آن که در خانه دمی با تو به خلوت بنشست،

به تماشای گل و لاله و ریحان نرود

 

گر نه امید لقای تو بود در جنت،

هیچ عاشق سوی روضه رضوان نرود

 

در ازل در دل ما عشق تو داغی بنهاد،

نقش آن تا به ابد از دل سوزان نرود

 

خضر اگر لعل روان بخش تو را در یابد،

بار دیگر به سر چشمه حیوان نرود....

 

 

 

---------------------------

پی نوشت: گفتم "تداعی"! این هیچ ربطی به خاطره نداره!

درسته که این چند خط نماد خیلی از آخرین هاست. و خیلی از اولین ها...

ولی من فقط گفتم "تداعی"! با خاطره خیلی فرق داره!

 

پی نوشت ۲: باور نمی کنی؟؟؟ راستش برام مهم نیست!

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد