عسل ( خیر بانو )

 

 

- .. خوابم گریخته. کدام ما قصه نیستیم؟ به صدا در آیید؛ کودکی اینجاست که با قصه باید خواب وی را آشفت!

 

-مرا خانه و فرزند بود. به مهمانی آبادی آمدند. شیپور شکار می زدند. شویکم را گفتند شب اول این عروس کجا بود؟ برکت از کدام سلطان یافت؟ اگر نهان از چشم کدخدایان ماند، حالا شبی به سلطان مهمان باشد.

می شنیدم از در و دریچه؛ کودک شیرخواره بر پشتم. چه باید می کرد شویکم که جفت نیامد، و جای آن خشم آمد؟

بشکنی تاس که هزار جفت شش آوردی مگر آن شب. بشکنی که هر چه می آوردی او مرا باخته بود.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد