نارگل خاتون (گلنار)

 

" و اما بر جام جهان بین مغان واقف اسرار، و آئینه ی گیتی نمای پیر گبران آتش خویِ آئینه کردار، پوشیده نیست که به حسن تدبیر وزیران نیکو ضمیر مقرر است هر طایفه نو گلی از گلبنان ریاض نیکویی به حضرت سلطان فرستد؛ تا بدین مناکحت و مساهرت معاند و مساعد ایشان را خویش شناسند٬ و البته که ابواب فتنه مسدود٬ و دست تطاول از آن قوم بلا دیده مقطوع-" موبدان خون گریستند؛ تا کِی؟ تا کِی هر فرمان تیغی است بر هر رگ ما؟- نارگل خاموش! تو اینجایی تا آنان در خوردِ مهر آن ماه شوند!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد