تتر خانم ( یغما خانم )

 

شما همه دروغ می گویید! من خودم خواستم. می فهمید؟ به خودم گفتم چرکس بانو، کِی باشد چابکان تیز چنگ شمخال ترا بفروشند؟ گفتم تو که باید در خانه ی ترخانی بد خلق و کج خیال تا پیری کلفتی کنی، چرا نروی شبستان سلطان به خانمی؟ من کلک زدم؛ خواهرم را خواستند خودم را جلو انداختم. شنیدید؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد