چشمهایش ۲


... در سمفونیها گاهی آهنگی آرام و کم ازمیان هیاهوی ارکستر رخنه می کند. این آهنگ خفیف و لطیف پخش است امابه دل شما می نشیند. شما دائما انتظارش را دارید. باز این صدای خفیف تکرار می شود. منتها این دفعه بیش از بار اول شما را می گیرد. کم کم تمام ارکستر یک صدا آهنگ دلخواه شما را با چنان قدرتی بیان می کند که دیگر اختیار از دستتان به در می رود. مصیبتهای جگر خراش هم همینطور هستند. انسان اول تمام عمق آنها را ادراک نمی کند. گاهی خودی نشان می دهند و در نیستی فرو می روند. ناگهان تمام ارکستر به صدا در می آید. آن وقت اشک از چشمهای شما جاری می شود و خودتان نمی دانید برای چه گریه می کنید.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد