Yue


دیدی یه عده واسه محبت کردن دم به دقیقه دنبال اینن که یه جوری match making کنن؟ بگی آره یانه سریع آدمو از تنهایی در می آرن!

امروز رئیسم منو به یه آقایی که این طوری بود معرفی کرد! ( اتفاقا به چشم غیر برادری آقای خوبی بود! ;) ) جلسه خیلی پرباری داشتیم! آخرش کلی ابراز احساسات کرد که شما دو تا خیلی خفنید و اینها! بعد یک کم فکر کرد و از من پرسید قصد داری PhD بخونی؟ گفتم اگه بشه آره! یک کم دیگه فکر کرد از رئیسم پرسید تو هم قراره استاد شی؟ اون هم گفت آره! دوستمون باز فکر کرد و گفت خب من یه پیشنهاد دارم! چرا تو (رئییسم) استاد نمی شی این هم به عنوان اولین دانشجوت بگیری....


اون که رنگش پرید. من هم که خفه شدم تا خودمو کنترل کردم جیغ نزدم : ننننههههههههه!


ولی از شوخی گذشته داره به جفتمون خوش می گذره! این یارو نفر هفتصدمی بود که گفت شما دو تا تیم خیلی خوبی هستید! (نفر اول مارتین بود! D:)


به حق پنج تن خدا قسمت کنه اون بره یه جای خفن استاد شه. من هم برم یه جای خفن دیگه دکترا بخونم. بعد پنج سال حاضرم برم ببینمش!! (اینو الان می گم که اگه همین طور پیش بره تا یه سال دیگه روزی یه ساعت جلوی چشم همیم!!)





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد