half arabic... :-&

یه چیز بدی در مورد خودم کشف کرده ام. طی چندین تجربه خیلی مهم و قابل استناد بهم اثبات شده که من از اونها هستم که تو روابط انسانی به دو فاکتور احترام و اعتماد خیلی اهمیت می دم. میشه جفتشون هم از نقطه نظر تنبلی تو جیه کرد. اگه به کسی اعتماد نداشته باشم، هر نوع ارتباطی باهاش به شدت انرژی گیر و سخت می شه. چون احساس عدم امنیت باعث میشه، همیشه منتظر فریب خوردن یا دروغ شنیدن باشم و خلاصه سپر دفاعی ام همیشه فعاله. خب بدیهیه که عطای این رابطه رو به لقایش می بخشم.

نظر به اینکه اصولا خیلی پیش نمی آد که عاشق چشم و ابروی مردم بشم، اساس لذت بردنم از حضور انسانها، چیزیه که بهش می گم احترام. خصوصیت قابل تحسینی که در آدمها می بینم باعث می شه که از وقت گذروندن باهاشون لذت ببرم و کلا دلم بخواد قسمتی از وقت و زندگی ام رو باهاشون تقسیم کنم. حالا اینکه سوژه مورد احترام چیه و با چیا حال می کنم، بحث جداییه.


حالا این کشف جدیدم اینه که من اونقدر روی این دو تا فاکتور حساس و سخت گیر هستم که دیگه دارم شورشو در می آرم. کسانی که این دو تا شرط را بر آورده نکنن، به طرفه العینی از زندگی ام تف می شن بیرون. یعنی کلا محبت و این حرفا دود می شه میره هوا. در نود و نه و نه صدم درصد موارد هم هیچ رقمه جای برگشت ندارند. البته خیلی کم پیش می آد که یکی تا امروز مورد اعتماد و احترامم باشه و فردا دیگه نباشه (مگه اینکه معلوم شه اون احترام رو با دروغ به دست آورده که هر دو تا رو با هم از دست میده)، ولی خب... من هم با کسی شوخی ندارم اصلا!


حالا مشکلم با این چیزها چیه؟ اینکه تازگی ها دیده ام که چقدر می تونم کله شق و سخت گیر باشم که دیگه خودم هم از خودم می ترسم. می ترسم که یه روز معلوم شه خودم به خودم دروغ گفته ام یا احترام نسبت به خودم رو از دست بدم (کاره دیگه... پیش می آد)، اون وقته که حساب خودم و زندگی ام با کرام الکاتبینه... 

(ایضا عزیزان...)


پی نوشت: urghghg چقدر کلمه عربی استفاده کردم!



نظرات 1 + ارسال نظر
میرتل گریان سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:44 ق.ظ http://myrtle.blogfa.com/

منم اینطوریم. خصوصیتمونه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد