کمی درد دل

مشکل اینه که زیادی جای الانم منطقی و درست به نظر می آد. هیچ احساس خاصی نسبت به مکان و چبزهایی که جمعه به سمتشون می رم ندارم. از اون بدتر حالت تهوع پبدا می کنم در مورد چیزهایی که ۴ ماه دیگه می خوام تمام این احساس امنیت رو فداشون کنم....


کارم از تردید نسبت به رویاهام گذشته. تنها چیزی که تو خودم و برنامه هام می بینم بلاهت بی تردیده...


خدا می دونه چقدر دردناکه که این همه حقوق بدیهی و این نوع آرامش کهنه و این همه از خودت و وجودت رو خیلی ساده پشت سر بذاری.... 


آینده موعود (که حتی وعده داده نشده)  بوی خون دل میده...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد