Forgive and Forget...



آدم گاهی مرز بین اشتباه و درست رو گم می کنه. چیزهایی که قبلا مطلقا اشتباه به نظر می اومدن دیگه هیچ ایراد منطقی ای ندارن و چیزهایی که تنها راه درست فرض می شدن، اصلا بدیهی نیستند دیگه.


و خوب آدم باید تصمیم بگیره. باید روی اعتقاداتش دوباره فکر کنه. در صورت لزوم تغییرشون بده و اگه به این نتیجه رسید که اعتقادات قبلی درست هستند، با جدیت بیشتراز قبل پاشون وایسه


و خوب اون فاز تردید حتما وجود داره. اون دوره ای که واقعا نمی دونی کدوم ایده رو باید بپذیری. و لعنت بهش که معمولا کلی هم وسوسه هست برای هر کدوم. و خوب.. گاهی خودتو می بینی که به یکی از این وسوسه ها راه داده ای... و دلیل (یا بهانه) میاری که برای تصمیم گیری، اول باید بفهمی که راجع به چی قراره تصمیم بگیری.... و خلاصه لابد بعد یه مدت می فهمی که کجای مرز هستی و خودتو پیدا می کنی و لابد دستگاه عقیدتی تو محکم می کنی و یا ماشاالله...


خواستم بگم وسط این ماجرای همیشگی... یه چیزه که باید هیچ وقت فراموش نکنی... چیزی که من همیشه بهش بی توجهی می کنم...

 هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نباید به نقطه ای برسی که فکر کنی نمی تونی خودتو ببخشی.... هیچ وقت!




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد