من که دیگه خودم نمی فهمم حالم چطوره. اما حتما یه چیزی تو قیافه ام هست که حتی آقامون اینقدر نگرانمه و هی بهم دلداری می ده... کاش می دونستم چه مرگمه که حداقل خیال اونو راحت می کردم..


کم که می آرم واسه sanity check به تو فکر می کنم.. هنوز حتی فکر کردن بهت مزه شکلات burdick میده.... هنوز دلتنگم... همیشگی و آروم و بی دغدغه دلتنگم... دل تنگ گرفتن دستت موقع قدم زدن.... دلتنگ نشستن روی پات... دلتنگ نگاه کردنت موقع کار کردن... دلتنگ بیدار شدن با صدای زنگ تلفن تو... دلتنگ درد دل کردن باهات... دلتنگ غصه خوردن به خاطرت... دلتنگٍ دلتنگ شدن واست...

عکس های قدیمی رو می ذارم جلوم... توس عکس ها، کنار من که هستی یه چیزی تو نگاهت هست که جای دیگه ندیده ام... یه چیز لطیف که مجبورم می کرد باورت کنم.. هیچ وقت نفهمیدی که من انتخابی نداشتم... هیچ وقت چاره ای به جز این همه دوست داشتنت نداشتم...


هنوز هم ندارم.... همیشگی... آروم... بی دغدغه...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد